یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده
یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده

گوشم پر از دکتر است !


گوشم پر از دکتر است !


دکتر رئیس جمهور !

دکتر رئیس مجلس !

دکتر رئیس جمهور سابق

دکتر رئیسِ گم و گور لاحِق !

یادم می آید قدیم ندیم ها سه ماهه تابستان را برای گریز از گرمای شهر به ییلاق می رفتیم ، یکی دو تکه زمین کوچک داشتیم که گندممان از آنجا تامین می شد . همان تابستان مادرم خودش در خانه نان می پخت ؛ نخود و لوبیا هم کشت می کردیم ؛ حتی الامکان خود اتکا ... ترازو لازم می شد و همانجا چند دفعه خریدیم . هیچوقت آن ترازوهای عدل و انصاف ؟! تعادل نداشتند ! و به اصطلاح مردم محل « پاسنگ » می بردند . یک چیزی کم داشتند ! وقتی سال 1363 برگشتم به ایران دیدم مردم کراواتشان را برداشته اند امٌا همه کیفهای باصطلاح سامسونیت دستشان می گیرند حتی اگر خالی باشد و نیازی به آن نداشته باشند ! خیلی از مردان که قبلا" نه تسبیح بدست می گرفتند و نه کلاه پوستی سرشان می گذاشتند حالا با آنها تیپی برای خود به هم زده بودند : شخصیٌت !. همه به من می گفتند دکتر ! هرچه میگفتم هنوز از تزم دفاع نکرده ام می گفتند مهم نیست ! دیگر « دکتر » ها از پایان نامه فوق لیسانس یا حتی لیسانشان هم دفاع نکرده اند ! . اگر بهت نگوئیم دکتر آنچنانکه باید و شاید تحویلت نمی گیرند ؛ و من که از اروپای غربی برگشته بودم در حبرت که مگر در آنجا به سیاستمداران و دولتمردانشان می گویند دکتر ؟! مگر حتی به استاد های دانشگاههایشان می گویند دکتر ؟! . بنظر من : 

حتی اگر کسی هم مدرک دکتری داشته باشد

حتی اگر این مدرک هم حقیقی و معتبر باشد 

حتی اگر در رشته ای کاملا" مرتبط با کارش هم باشد

گل آن است که خود ببوید ...

امنیٌت کامل ... فراوانی و ارزانی ... نشاط جامعه ....  


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.