تاریخ سیاسی - اقتصادی یزد (2) سالهای فقر و فاقه و عدم امنیت در شهر یزد ؛ مثال ایران
آن روزهای اواخرجنگ دوم جهانی اوج دوران عدم ثبات ، هرج و مرج ، بحران و سیاسیگری در یزد بود و در حالی که آذربایجان در اشغال بود وقایع یزد ، گاه تهران و اصفهان و مشهد و شیراز را هم تحت تاثیر قرار می داد ؛ چنانکه حتی مجلس شورای ملی تا حدود زیادی زیر سایه یزدی ها قرار داشت . گروه های اصلی رقیب در یزد :
مرتجعین : طرفداران سید ضیاء البدین طباطبائی - شیخ ( مشهور به دکتر ) هادی طاهری - سید کاظم جلیلی که رهبر حزب بیدار بود و گفته می شد که بزرگترین تاجر تریاک در ایران است ، امیرخان کور اوغلی ؛ هحمد هراتی ؛ ضا صراف زاده ، ریسمانیان
آزادیخواهان : دوستداران فرخی یزدی ، طرفداران موسوی زاده ؛ و تا حدودی سید ابو الحسن حائری زاده
توده ای های بازاری : عباس استادان صفار ، و سراجیان
توده ای های اداری و کارگری : سید مهدی نقیب زاده - ضیاء الدین دهشیری- شیخ محمد علی عالمی ( صمصام ) که به زودی تحت تاثیر گروه اوٌل به مرکزیت منزل استادان در پشت باغ قرار گرفتند .
درآن زمان گرانی، بیکاری ، کمبود مواد غذایی و در مجموع شرایط بد معیشتی ناشی از جنگ و اشغال کشور وجه المبارزه ی تمام گروه ها بود .
نیمی از کارگران کارخانههای یزد را زنان و کودکان تشکیل میدادند که تحت شرایط اسفناکی مجبور به کار با حداقل دستمزد بودند . گفته می شد که همه جا حتی بچه های پنج ساله هم کار می کردند .
نگاهی به بیانیه حزب توده در آن زمان شاید تا حدودی گویای وضع اسفناک مردم یزد در آذرماه 1323 باشد :
تاریخ 21/9/323 [1]
استغاثه کارگران
دوازده ساعت کار!
بلی از ده تا 12 ساعت کار، هم روز، هم شب، زن، مرد، بچههای خردسال، زنهای حامله، همه و همه. دوازده ساعت کار یعنی دوازده ساعت بیخوابی، دوازده ساعت دور ماشین گشتن، آن هم با حقوق ناچیزی همه را از رمق انداخته است و علاوه بر این خودسریهای دیگر مدیران کارخانجات، نداشتن بهداشت صحیح، عدم رعایت آنچه را که دولت مقرر داشته، عدم توجه مأمورین ذی مدخل ما را به این روز انداخته، از اهالی محترم یزد مخصوصاً صاحبان کارخانجات و مأمورین دولتی تقاضا میشود به وضع رقت بار ما برسند و چنانچه قابل تحمل نیست از ظلم جلوگیری کنند، وقت ما را به هشت ساعت تقلیل دهند و حقوق ما را به اندازهای که برای نان جوین کافی باشد بالا برند. هم ما به حق خود برسیم و هم صاحبان سهام، یک شهر و دو نرخ که معنی ندارد. همان معامله را با ما بکنند که در شهرستانها با کارگران میشود
لازم به ذکر است کارگران کارخانههای یزد روزها 10 ساعت و در شیفت شب 12 ساعت کار میکردند. حد متوسط حقوق آنها روزانه یک تومان بود. زنها روزانه 7 قران و کودکان از این هم کمتر میگرفتند. نبود بیمه، خدمات بهداشتی و مزایایی مثل حق غذا و لباس و نیز رفتار تحکمآمیز و ارباب مآبانه مدیران کارخانهها با کارگران سبب شده بود محیطهای کارگری یزد بیش از پیش مهیای فعالیتهای حزب توده شود
سال 1323 به لشکر و لشکر کشی هزران نفری میان مرتجعین و تودهای ها در یزد گذشته بود .
امنیت لازم وجود نداشت.
اغلب زرتشتیان یزد میخواستند در صورت امکان به تابعیت انگلیس درآیند .
مردم یزد همه چیز را « زیر سر انگلیس » می دانستند ، و غالبا" ، حتی توده ای ها ، طرفدار پیروزی آلمانها در جنگ شده یودند .
مهمترین منبع :
نقش انگلستان در ایجاد و هدایت جریان تودهای نفتی در سالهای 1323 تا کودتای 28 مرداد 1332
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
فلاکت ایرانیان طی جنگ آلمان و انگلیس
مادرم می گفت شهریور 1324 وقتی متوجٌه شدیم که تو را حامله هستم آنچنان که باید و شاید خوشحال نشدیم . البتٌه توکٌل من و پدرت صد در صد به خدا بود ؛ امٌا واقع بین هم بودیم .جنگ جهانی دوٌم هنوز ادامه داشت .
همه چیزمان شده بود جنگ ؛ انگلیس و آلمان با یکدیگر می جنگیدند ما اینجا حرص و جوشش را می خوردیم و یا طرفدار این می شدیم یا طرفدار آن . یک روز خبر می آوردند که آلمان در یک نبرد برنده شده است ما مردم همه خوشحال می شدیم که آلمانها از نژاد ما و دوست ما هستند ؛ فردایش خبر می آوردند که انگلیس ها یک نبرد را برنده شده اند ، مردم انگلیسی ها را دوست نداشتند و ناراحت می شدند ؛ فقط عده ای از دولتی ها و تاجرها ی بزرگ خوشحال می شدند ...
در یزد در این مدت جنگ و از زمانی که رضا شاه را بیرون کرده بودند تا یکی - دو سالگی تو هم نا امنی و به خصوص گرانی روز افزون و بی حدٌ و حصر اجناس . من خواهر بزرگترت را قبلا (1322 - 1324 ) با قند هر من شاه ( 6 کیلو ) شصت تومان بزرگ کرده بودم . به ناچار به جای شیر دایه که مردم گرسنه بودند و پیدا نمی شد به جای شیر ، شربت قند به او میدادم و آنهم در حالی که حقوق پدرت در موقع به دنیا آمدنش در تیر 1322 هر ماه همین شصت تومان بود . آن روزها حسابدار شرکت قند ( و اسما" معاون آنجا ) بود و رئیس شرکت هم هرماه محض قدر دانی به صورت پنهانی و با هزار منٌت یک تکٌه قند به او می داد ! ؛ حال آنکه بعدا"برخی از پیشخدمت های شرکت گفته بوده اند که آنها ماهانه به کمتر از ده - دوازده من قنددزدی از آنجا راضی نبوده اند ! و ناچار بوده اند ! چون باید زندگی می کرده اند ! . قیمت یک سرشیشه برای شیر بچٌه معادل حقوق یک روز یکنفر کار مند بود ؛ اجناس خارجی پیدا نمی شد و وقتی هم پیدا می شد خیلی خیلی گران بود ؛ کسی نمیتوانست بخرد مگر از هر هزارنفری ، یکی !.
نبود اجناس بیداد می کرد ؛ گرانی بیداد می کرد و دزدی هم فراگیر شده بود .
در آن زمان که مردم یزد به درستکاری شهره بودند و همه می گفته اند « یزدی همه جا پیدا می شود جز در جهنٌم » حقوق کارمندان در ادارات یزد بسیار کم بود . امثال پدرت سعی می کردند کار مند شرکتها بشوند که حقوقشان بالا بود و شرکتها هم باز فرق می کردند . پدرت از شرکت تلفن که عملا" در راس آن هم بودند ، ترک خدمت کردند و به جای عموزاده شان ، آقا سید محمد آیت اللهی که تصمیم گرفته بودند دوباره وارد بازارشوند و به تجارت بپردازند ، وارد شرکت قند و شکر که پشت دبیرستان ایرانشهر واقع بود، شدند .
رؤسای شرکت ها در یزد ، اگرچه از خاندان روحانی و منبری آیت اللهی که پس از شهریور 1320 دوباره قدرت گرفته بودند ، حساب می بردند ؛ امٌا وقتی می دیدند که مردم یزد درستکارند و به خصوص روحانی زادگانشان که کارمند می شوند حاضر نیستند دیناری دزدی کنند و سهم رئیس را بدهند سعی می کردند از دیگران و بخصوص از غیر یزدی ها استخدام کنند .