یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده

می گویند هرکس از عمٌه اش قهر می کند شاعر می شود !

می گویند هرکس از عمٌه اش قهر می کند شاعر می شود ! ، وهرکس که پولدارتر باشد که کتاب چاپکند یا پارتی دارتر که کتابش را مجانی برایش چاپ کنند و تازه پول هم بهش بدهند ! و توزیع مجازی !و  نیز :



ازغزلسرایان مطرح کشور است موقع صرف افطاری کنار من قرار گرفته بود ؛ و هنوز اذان را نگفته بودند . رو کرد به من و باکمی عصبانیت 

گفت : « ف » را می شناسی ؟

گفتم : خیر !

گفت : « دختر » خانمی است « زیبا » ، « جذٌاب » ، « فعٌال » ( بخوانید که خارج از سیستم مجازی ، فاقد شغل و اصولا" بیکار ، یا شاغلی با کار کم و در اختیار داشتن یکدستگاه کامپیوتر ) ، و به خصوص « دلبر » که در فیس بوک مثلا"  « سپید » می گذارد و هر مثلا" شعرش حدود دوهزارنفر بازدید کننده دارد! و هزار و هفتصد - هزار هشتصد لایک کننده !!! ؛ و اینهم آخرین شعرش!

( روی موبایلش داشت . چشمان من 70 ساله و بالب و دهن روزه روی عکس « ف » خیره ماند ! شبیه همان عکس بالا... )

تشر زد ! و به شوخی و تمسخر

گفت : حاجی ! دکتر ! استاد ! شعر را بخوان !

چند عبارت نسبتا" بی معنی کنار عکس بود ..

گفتم : من شعری نمی بینم...

گفت : آنهای دیگر هم مثل تو ! فقط عکس را می بینند ...  « ادبیات سیستم مجازی » .... و شعرای اعظمش .... 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.