یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده
یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده

آیا در این مملکت جائی برای ما و من متخصص هم هست ؟!

دکتر حسن روحانی ، رئیس جمهور ،

در همایش اقتصاد ایران ، 14 / 10 / 1393 .

اقتصاد باید از انحصار و رانت نجات یابد

دکتر روحانی بزرگترین مشکل و معضلی که دولت یازدهم در روز اول آغاز به کار خود با آن مواجه بود،عدم استفاده از نظرات کارشناسان دانست و اظهار داشت: بزرگترین معضل، عدم استفاده از تجربه و دانش اندیشمندان، دانشگاهیان ،صاحبنظران و کارآفرینان بود و اقتصاد کشور در آن مقطع به دنبال خود درمانی بود و عده ای داروها و مسکن هایی را در راستای خود درمانی برای اقتصاد تجویز می کردند و نتیجه خود درمانی نیز کاملا مشخص است که چه می شود.

.... اگر انتقاد سازنده باشد بسیار مفید هم است اما باید حواسمان جمع باشد و مراقب بود که به اعتماد مردم صدمه زده نشود.

و مردم قبول کردند که این دولت بدون مشورت های علمی کاری انجام نمی دهد و اعتماد کردند که این دولت به آنها دروغ نمی گوید

دولت به دنبال توسعه مستمر و پایدار و همه جانبه است

 چنانچه در عرصه های مختلف از جمله انرژی،راه آهن، آب،برق و گاز با کشورهای مختلف ارتباط تنگاتنگ داشته باشیم، امنیت ملی ما هر چه بیشتر تقویت می شود.

عده ای چنین عنوان می کنند که دولت به فلان وعده خود عمل نکرده است در حالی که همه یقین داشته باشند که هیچ وعده ای نبوده که به مردم داده باشیم و آن را شروع نکنیم اما اینکه به پایان و نتیجه برسد نیازمند آن است که همه با هم همکاری کنند... اگر ملت بطور یکپارچه در صحنه باشند ....

...تکیه بر اقتصاد بومی ... 

آقای رئیس جمهور !

مانگفته ایم که شما و یارانتان به ما دروغ می گوئید ... امٌا کجا با ما متخصصان حقیقی و مجرٌب آمایش سرزمین که در عین حال یک اقتصاد اجتماعی ، منطبق ترین سیاست ها با قانون اساسی ایران ، و مناسب ترینشان با توسعه عمرانی - اقتصادی - اجتماعی ( و به خصوص سیاسی ) و فرهنگی این مرز و بوم است ، مشورت فرمودید ؟ ؛ کجا حتی ما را جزو مردم به شمار آوردید ؟!!! .... و چگونه من و امثال من میتوانیم با « رانتخواران آمایش سرزمین در کشور » به صورت ملٌت یکپارچه در آئیم ؟! ؛ معلوم می شود در تناقض با برنامه های سیاسی - انتخاباتی و فرمایشات قبلی در این سخنرانی غرٌا ... دولت یازدهم یا هنوز هم مردم را صاحب اختیار نمی داند یا خود رانتخوار مقام و مسؤولیت در امر آمایش سرزمین است ؟! . بر چه اساسی برخیبه صرف مقام و مدرک ( با اعتبار یا بی اعتبار )  مورد نظر خواهی قرار میگیرند و دعوت به همکاری می شوند و آمایشیان ، از متخصصانشان گرفته تا دانشجویان ، به حاشیه رانده می شوند ؟!!! . 

اگر دولت واقعا" به دنبال توسعه مستمر ، پایدار و همه جانبه ، و تقویت امنیت ملی ، از جمله بنا به اموری عمرانی چون راهها - سدسازی ها - شبکه برق - و به ویژه تکیه بر اقتصاد بومی ( توانمندیهای سرزمین ) ... است راهی جز اتخاذ سیاستهای آمایشی حقیقی ( علمی ، و نه مجازی و ساختگی کنونی ! ) دارد ؟!!!. جای جغرافیادانان اقتصدادی و به خصوص مطالعه گران حقیقی و معتبر ) آمایش سرزمین در دولت شما در کجاست ؟!


گوشم پر از دکتر است !


گوشم پر از دکتر است !


دکتر رئیس جمهور !

دکتر رئیس مجلس !

دکتر رئیس جمهور سابق

دکتر رئیسِ گم و گور لاحِق !

یادم می آید قدیم ندیم ها سه ماهه تابستان را برای گریز از گرمای شهر به ییلاق می رفتیم ، یکی دو تکه زمین کوچک داشتیم که گندممان از آنجا تامین می شد . همان تابستان مادرم خودش در خانه نان می پخت ؛ نخود و لوبیا هم کشت می کردیم ؛ حتی الامکان خود اتکا ... ترازو لازم می شد و همانجا چند دفعه خریدیم . هیچوقت آن ترازوهای عدل و انصاف ؟! تعادل نداشتند ! و به اصطلاح مردم محل « پاسنگ » می بردند . یک چیزی کم داشتند ! وقتی سال 1363 برگشتم به ایران دیدم مردم کراواتشان را برداشته اند امٌا همه کیفهای باصطلاح سامسونیت دستشان می گیرند حتی اگر خالی باشد و نیازی به آن نداشته باشند ! خیلی از مردان که قبلا" نه تسبیح بدست می گرفتند و نه کلاه پوستی سرشان می گذاشتند حالا با آنها تیپی برای خود به هم زده بودند : شخصیٌت !. همه به من می گفتند دکتر ! هرچه میگفتم هنوز از تزم دفاع نکرده ام می گفتند مهم نیست ! دیگر « دکتر » ها از پایان نامه فوق لیسانس یا حتی لیسانشان هم دفاع نکرده اند ! . اگر بهت نگوئیم دکتر آنچنانکه باید و شاید تحویلت نمی گیرند ؛ و من که از اروپای غربی برگشته بودم در حبرت که مگر در آنجا به سیاستمداران و دولتمردانشان می گویند دکتر ؟! مگر حتی به استاد های دانشگاههایشان می گویند دکتر ؟! . بنظر من : 

حتی اگر کسی هم مدرک دکتری داشته باشد

حتی اگر این مدرک هم حقیقی و معتبر باشد 

حتی اگر در رشته ای کاملا" مرتبط با کارش هم باشد

گل آن است که خود ببوید ...

امنیٌت کامل ... فراوانی و ارزانی ... نشاط جامعه ....  


یارانه


یارانه 


حالا 45500 تومان یعنی 18500 تومان و همین که بهمن شد لابد کمتر از 10000تومان ، پول یک مسواک یا یک خمیر دندان هم نمی شود ...

ابنکه یارانه جنسی را با آنهمه مسائل از کوپن خری و کوپن فروشی ، کوپن چاپ کنی ، و... جنس تعویض کنی ، جنس غیر لازم ارائه دهی ، جنسی را در جوارش بچپانی ، و...و...و... با یارانه نقدی تعویض کنیم ؛ و اینکه یارانه نقدی را هم فقط به مستحق هایش بدهیم تا انجا که من می دانم فکری از سالهای 1366 و 1367 بود که در مِسسه مطالعات  و پژوهشهای بازرگانی به مرحله ی مطالعات افتاد ؛ و بنده هم که آنجا استاد پژوهش بودم کاملا" موافق بودم .

شخصا" معتقد بودم چالش درآمدی گروه های کم در آمد از کمیته امدادی تا بهزیستی و حقوقبگیرانی زیر خط فقر ، بدون توجه به هیچ چیز دیگر با ثبت نام کردن صحیح و مستدل و تقاضای رسمی آنان  ، با پرداخت یارانه نقدی پر شود .

بودند اشحاصی که می گفتند پول یارانه ی مملکت متعلق به تمام مردم کشور است و بنابر این حق و عدالت حکم می کند که بین تمام مردم کشور هم بالسویه تقسیم شود ! .

دانشجوی بسیار بسیار عزیزی که در آن زمان به صورت پاره وقت در مؤسسه کار می کردند به تدریج رفتند شدند وزیر اقتصاد و ظاهرا" مسؤول امر ؛ حال آنکه اکثریت معتقدند خود همه فن حریف بینی احمدی نژاد چندان مسؤولیتی برای سایرین با قی نمی گذاشت ! و خوب یا ید ، شد آنچه که شد ! ....

..... به همه یارانه تعلق گرفت و میلیارد ها تومان پول مملکت بنام « یارانه » و نه « حقوق » ماهانه به جیب ثروتمندانِ دغل و گداصفت ، که برای یارانه ثبت نام کرده بودند ، سرازیر شد ؛ که به طور غیر مستقیم از جیب مردمان فقیر تر به خصوص حقوق بگیران کسر شد و با افزایش سریع قیمت ها که اگر از پنج و شش درصد ها بالاتر باشد سریع است ، انها را فقیر و فقیر تر کرد ! .

حالا یک خبر گزاری خبر داده است :

« کاهش قدرت خرید یارانه ۴۵۵۰۰ تومانی خانوار به ۱۸۵۰۰ تومان/ زمان حذف یارانه غیرنیازمندان است

در حالی سخنگوی دولت از عدم تغییر در نحوه پرداخت یارانه نقدی صحبت می‌کند و همه افراد فقیر، متوسط و مرفه یکسان یارانه دریافت می‌کنند که ارزش واقعی یارانه 45 هزارو 500 تومانی سال 89 به 18 هزار و 541 تومان در مهر ماه امسال کاهش یافته است . ».

نمی گویم که حالا به فرض هم یارانه غیرمستحقان را کسر کنید مگر چقدر تاثیر گذار می شود ؟ . آنهم با هزینه ای بسیار بالا برای این کار؟! ؛ عرض می کنم :

به تمام گروههای شناخته شده آسیب پذیر به جای 45 ، 90 هزارتومان بدهید .

به تمامی حقوقبگیران کمتر از 700 هزارتومان ، به ویژه در تهران ، هم ماهانه 90 هزارتومان بدهید.

حقوق کارمندان زیر خط فقر را نه با نرخ تورم امسال بلکه با توجه به تورمی که طی چند سال گذشته بر حقوق بگیران تحمیل شده است افزایش دهید .

با اضافه کردن قیمت « واحد جنس / قیمت به ریال » به کارتها ، قیمت ها را حتی الامکان بیش و بیشتر کنترل کنید .

 و تمام این هزینه ها را از بابک زنجانی ها طلب کنید . مگر تعدادشان کم است ؟!عزٌت زیاد ! .


زبان سرخ


زبان سرخ


ببین !میدانی چرا کارهایمان نمی گیرد ؟از مغازه زدن تا معلمی کردن و... و اگر هم می گیرد درست نمی گیرد ...چون حدٌ و اندازه خود را نمی شناسیم . بچٌه همسایه مان که بگمانم سیزده چهارده ماهه است را خیلی دوست دارم . هروقت میبینمش میگویم : لُپت را بخورم ! و او هم پاسخ می دهد : نتونی ! ( یعنی نمیتوانی ! ) برایم رجز می خواند !...

حالا او خیلی بچٌه است و متوجه نیست . یچه های بزرگتر توی مدرسه دائما" نه در درس و ورزش و هنر ، بلکه در چیزهای دیگر ! رقیب و رقیب بازی در میآورند و همین که از رقیب عقب می افتند اگر زورشان رسید یقه اش را میگیرند یا چند تا فحش آبدار نثارش می کنند . خبرش را دارم ! ...

این ها بچٌه اند ، کارگرهایمان هم تاحدودی ... کارمندهایمان هم تا حدودی ...

یادم نمی رود یک سال مثلا" استاد برنامه ریزی دانشگاه علٌا مه طباطبائی شده بودم که چندنفر از همکلاسان و دوستان و آشنایان سابقم هم در آنجا مثلا" استاد بودند . همان روزهای اوٌل از یکیشان پرسیدم : دکتر ... را ندیدی ؟! چشم غرٌه ای به سوی من رفت و با تمسخر گفت : دکتر ؟!!! ، از تو تعجب مبکنم  : بگو دکتر از روی بخار شکم ! دکتر قالیچه ای ! به گاو میگوید افلاطون ! به اندازه گوساله هم نمی فهمد ؛ خیلی پررو است همین روزها دهنش صاف می شود . شروع کردم به نوشتن ! گفت چی را یادداشت می کنی ؟! . گفتم حرفهای تو را که مثلا" استاد تعلیم و تربیت و جامعه شناسی کشور هم هستی ! ..

گفت توی این جامعه به جز با فحش دادن و رجز خواندن و خالیبندی کارت پیش نمی رود ! خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو ! . من به پسرم هم فحاشی و خالیبندی را یاد می دهم که در چنین جامعه ای بتواند گلیم خودش را از آب بکشد .....

در مقابل حارجی ها هم همین کارها را میکنیم که ...

حالا فرض کنید میخواهیم به یک تجارتخانه خارجی قالی بدهیم و مقابلش ماشین ساخت  کامپیوتر بگیریم  به نفع هردو طرف ! ( بُرد - بُرد ) ، امٌا وسط چانه زنی ها به این نتیجه برسیم که یک کمی اجحاف می کند و قرار برای بقیه مذاکرات را میگذاریم برای فردای آن روز ، و... همین که دوقدم از ش دور شدیم و در حالی که خودش هم بشنود بگوئیم : این حقٌه باز نتوانست از ما کلاهبرداری کند ! کور خوانده است ! پدری ازش در بیاوریم که ...

حال آنکه خدائیش به کامپیوترهایش نیاز داریم قیمتشان هم چندان بد نیست و شاید : با « اخلاق خوش » تخفیف هم بگیریم .. به علاوه که قالی های باد کرده مان را هم میخرد :

اخلاق خوش 

شخصیٌت 

فرهنگِ آموزش بزرگی و آقائی به دیگران !

فحش دادن و رجز خواندن علم و هنر نیست ؛ از هر بچه ای هم برمیآید ؛ امٌا :

زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد ! یا لااقل این گوش را یا آن گوش را ...

و هیچٌی که نه ؛ آبرو را ! ... و شانس یک خرید و فروش خوب را ... مگر اینکه اصولا" قصد خرید و فروش نداشته باشیم و به منظوری دیگر ...


امشب خوابم نمیبرد ...


امشب خوابم نمیبرد ...


« خوش آن کسی که کرٌ خر آمد ، الاغ رفت » ! . جنگ و جدل های ده ها ساله ایران با آمریکا و نوکران غربی و منطقه ای آمریکا سالهاست که زندگی را بر ما مردمان بیگناه تلخ کرده است ... و حال یکهفته ی به قول کشتی گیرها « نفس گیر » « مذاکرات خروخ از بن بست آهنین » !

خوش آن کسی که مذاکرات روی اعصابش راه نمی رود  و متوجه نمی شود که در یک شیب است و ادامه مذاکرات یعنی بازهم در شیب بودن و پائین و پائین تر رفتن الی یک سیر قهقرائی ؟! . 

تا کجا می توان تقریبا" بی جهت این شیب و فشار مداوم را تحمل کرد ؟ و اصولا" چرا ؟! . توهٌمات را کنار بگذاریم ...

اگر احساس را اصل بگیریم حق با آقایان رجز خوانِ موشکدار و موشک انداز ویژه است ... احساساتِ پاک است ، امٌا منطقی نیست و منصفانه هم نیست . چشم روی واقعیت ها می بندد ...

اگر انصاف را اصل بگیریم ؛ هرگز ِ هرگز ِ هرگز یک طرف قوی تر در مقابل یک طرف ضعیف تر کوتاه نمی آید ؛ توهٌم نداشته باشیم ...

اگر منطق را در نظر بگیریم اندکی عقب نشینی ( به قول مورخین قدیمی « مظفرانه » ! ) می توانست نه به معنی « شکست مقدمه پیروزی » ،  بلکه یک استراتژی و قدمی به عقب برای خیزی بلند به جلو باشد : استراتژی سرمایه گذاری برعلیه رقبا در منطقه که منافعی بسیار بیشتر از مضراتش داشت . نداشت ؟ .

امشب خوابم نمی برد ؛ یک « دلواپس » حالا دلش را با من عوض کرده است ! و حالا من دلواپس