یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده
یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده

انتقاد بر همه انتقادات در برنامه ریزی است


انتقاد بر همه انتقادات در برنامه ریزی است


اولا" که خدا رحمت کند غلامحسین مظلومی را . روحش شاد که 40 - 50 سال پیش بارها با گل زدن برای تیم ملی ما را شاد کرد .

و امٌا بعد  ؛ یعنی ثانیا" 

داشتم می گفتم که در فوتبال مقابل کره تقریبا" فقط دفاع می کردیم  و برنامه نداشتیم . اصل بر چیست ؟

- برنامه

از کودکی به بچه مان طبق برنامه شیر می دهیم ، طبق برنامه میخوابانیم ، طبق برنامه واکسن می زنیم ؛ مدرسه که می رود طبق برنامه به آنجا می رود ، طبق برنامه درس می خواند ، طبق برنامه امتحان می دهد ؛ و امٌا بعدا" برنامه را رها می کند !!! . بزرگترین مسئله ما این است که برنامه ای برای برنامه آموزی و برنامه ریزی نداریم . کتاب اصول برنامه ریزی بنده را خوانده اید ؟ ( به این میگویند فرصت طلبی وبلاگنویس برای تبلیغ کتاب خود ! ) .

آنوقت از سایر مربیان تا منتقدین حرفه ای ! و معتاد به انتقاد تا گزارشگران رادیو و تلویزیون می گویند هماهنگی نداریم ؛ خیلی مهم است :

- هماهنگی

هرچه هم سازماندهی ما ، یعنی ارنج تیم ، خوب باشد بدون برنامه ریزی و هماهنگی حتی در دفاع هم خوب عمل نمی کنیم . امٌا اگر برنامه باشد ، ارنج خوب و به حد کافی جوان و دونده هم باشد ، هماهنگی هم باشد و به خصوص اراده ی بردن هم باشد می شود بردهائی شیرین یا لااقل ارائه فوتبالی تماشاگر پسند . 

در کلٌ جامعه هم همینطور است ... کسی خلاف این را بگوید یا عقب مانده ی ذهنی است یا « متوهٌم » !

آقای متوهم را یادتان می آید ؟ 


فوتبال فقط یک بازی نیست، یک جامعه است ، یک دنیا است


فوتبال فقط یک بازی نیست، یک جامعه است ، یک دنیا است


اسم من علیرضا ست . ثقریبا" هفتادساله ام ( نه ! زیبا نیستم ! ) . حدود 19 سال دانشجو بوده ام . قریب 50 سال کار کرده ام . عاشق فوتبالم . اِشکالی داره ؟! . لهو و لعب ( بود ! دیگر نیست ! ) ؟ . فوتبال نه فقط یک ورزش ، بلکه یک تفریح سالم و بنابر این از هردو نظر « سازنده فیزیکی » انسان است ( اگر چه هرگز به همینجا ختم نمی شود ) به شرط آنکه خود انسان بازی کند . امٌا از نظر من هم که یک پژوهشگر اجتماعی هستم اشانتیونی گویا در بررسی جامعه ها است ؛ حتی از لحاظ مفاسد اقتصادی : فوتبالِ یک جامعه ، نما و نمونه ای از کلٌ آن جامعه است . ( گرفتید ؟ ) .

بازی دیروز فوتبال بین ایران و کره را دیدید ؟ . با اینکه از نظر امتیازات عمومی و به خصوص زمین ، آب و هوا ، وبه خصوص تمشاگران پر حرارت ایرانی که کره ای ها بهشان اشاره می کردند در آوانتاژ کامل بودیم با دفاع شروع کردیم !!! . قبل از مسابقه ، حریف را حسابی آگراندیسمان کرده بودیم ! که کره است ! و برای انتقام می آید ! و از غولی که خودمان از کره ساخته بودیم می ترسیدیم ؟! . به جای اینکه با اینهمه آوانتاژ از همان ثانیه اوٌل شروع کنیم به حمله و سعی به چندتا گل زدن ،  به دفاع برخاسته بودیم ! . این دیگر چه مرضی است که گریبان فوتبال ما را چسبیده است ؟! . 

اعتماد به دیگران نداریم . اعتماد به یکدیگر نداریم . اعتماد به نفس هم نداریم ؟! دچار نوعی خود کم بینی « خطرناک » اجتماعی ( در عین خود بزرگ بینی های فردی ... ) ...

آنقدر که به فکر باخت و مصیبت و گریه هستیم به فکر برد و به گریه انداختن رقیب یا طرف مقابل خود نیستیم ....

خوب ، الآن ساعت 24 شده است و من باید بروم قرصهایم را بخورم . فعلا" شب به خیر .


خجالت میکشم


خجالت میکشم


بیحالم ؛ امٌا سلام !


درفرانسه که بودم  مدتی رفته بودم به شهر اکس - آن - پرووانس که مردم شناسی بخوانم . یک روز در فروشگاهی بزرگ تعدادی از این دانشجویان ایرانی را دیدم که با دیدن خانمی با قیافه اشرافی در این فروشگاه بزرگ وی را به یکدیگر نشان می دادند و او هم متوجه شده بود ! یکیشان چیزی به وی گفته بود و وی پرسیده بود مسن تر از همه شما کیست که مرانشان داده بودند در حالیکه با آنها نبودم ؛ و به بنده اشاره کردند که بیا ... و یواشکی به من گفتند زن احمد شاه قاجار است .

آن خانم فرانسوی که برخلاف تصور آنها فارسی را بسیارخوب می فهمید و خوب صحبت می کرد لبخندی زد و گفت : بله ، من فرانسویم و آخرین همسر احمد شاه قاجار هستم . ایرانی ها را دوست دارم و به همین دلیل میخواهم خواهش کنم اصولا" در فرانسه کاری نکنید که شک پلیس را بر انگیزید ؛ و الٌا..

و وقتی متوجه شد که میخواهم در فرانسه دکتری مردم شناسی بخوانم ؛ گفت بیا در باره مردم ایران چند خصلت را برایت بگویم . آنگاه چند خصلت را بر شمرد که سایرین خندیدند و من ناراحت شدم ؛ از جمله چیز هائی مثل زیاده خواه ، تنبل ، مفتخور ، چشیده خور بدتر از میراث خور ، همیشه طلبکار ، نمک نشناس ، و ... که دیروز به یاد گفته هایش افتادم :

داشتم شعرهای ناصر خسرو را می دیدم که یکی را برای وبلاگ تعزیه ام انتخاب کنم . به این شعر رسیدم :

مردم سفله بسانِ گرسنه گربه                        گاه بنالد بزار و گاه بخرٌد

تاش گرینه بداری و ندهی چیز                 از تو چو فرزند مهربانت نبرٌد

راست که چیزی بدست کرد و قوی گشت  گر تو به او بنگری چو شیر بغرٌد


سلام ....


سلام


مطلب بری نوشتن زیاد دارم ؛ امٌا

امروز به خاطر فقدان مرتضی پاشائی حالمان گرفته است

عجب یکشنبه ای داشتیم !

بهزاد سلیمی هم شکستی خورد که بوی شکست های بعدی را هم دارد ...

و جند خبر بد دیگر که اینجا نمی نویسم ، چون بگمانم اینجا جایش نیست ...

دیروز بیشتر از حدود 20 بازدید نداشته ام ؛ و دریغ از یک ...

این حسگر امنیتی هم که حسابی نسبت به ما حسٌاس شده است ؛ و تقریبا" همه دفعه گریبانم را میگیرد .

سردرد روزانه را هم اضافه بفرمائید !

پس امشب نمینویسم . قلمم پیش نمی رود ...

شاید که فرداها به فریادی بیندیشم ؛ فرودی فردی اندر فَرٌ در این وادی

فرود آ ای فراز فرق ها ! فرمایشی فرما



از زندان آزاد شد !


ببین ! مایلی کهن از زندان آزاد شد ؛ امٌا قضیه خیلی جالب تر از آن شد که من و امثال من تصوٌرش را می کردیم . این خبر را ببین ! :

مایلی کهن آزاد شد، وزیر ورزش شکایتش را از علی دایی پس گرفت

در پی رضایت علی دایی و آزادی محمد مایلی کهن از زندان، محمود گودرزی، وزیر ورزش و جوانان شکایتش از علی دایی را پس گرفت.

یعنی واقعا" وزیر ورزش مملکت  در واقع به این دلیل از علی دائی ، این اسطوره بزرگ فوتبال ایران و جهان ، شکایت کرده بوده است که با نوعی گرو کشی از علی دائی ، در عمل از مایلی کهن ، که بارها به علی دائی و این و آن توهین کرده است ، و بنظر من شباهتی عجیب به علی پروین و حتی درخشان دارد ، حمایت کند ؟!!! . وزیر هم بعله ؟!

جالب توجه است که هدف اصلی وزارت ورزش یک هدف فرهنگی است ، و آنوقت این وزیر ورزش ...

تا آنجا که من متوجه شدم قبل از او فارس نیوز هم طرف توهینگر را گرفته بود ، علی پروین و درخشان و ...

در مثل مناقشه نیست ؛ این روزها عزای امام حسین (ع) را گرفته بودیم و از جمله یاد آور این بیت مشهور محتشم کاشانی که :

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

 و حالا به یاد مظلومیت دائی میافتم که خودش هم گویا گفته بود که هرچه بیشتر به من ظلم شود بیشتر در دل مردم جا میگیرم .

ملٌت ما همیشه طرف مظلومان است  ؛ و شاید بیجهت نباشد که در استادیوم ها فریاد می کشد :

علییییییییییییییییییییییی دائیییییییییییییییییییییییییییییییییی

به نظر من علی دائی عزیز ، به خصوص در پرسپولیس عزیز ، درجائی قرار گرفته که هشت سرو گردن از دیگران بالاتر است و این موضوع به شدت حاسدانش را رنج می دهد !

شاید اگر محتشم ظلم ستیز و حق پزست زنده بود و پرسپولیسی و حقپرست هم شده بود میسرود :

این علی کیست که عالم همه با وی دشمن

به حسادت و به کین، موهن و راوی سخن