یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده
یاد : یادهائی از دوره های ...

یاد : یادهائی از دوره های ...

یادداشتهای روزانه ی وبنویس : ببین ! ، بیندیش ! ، بگو ! ، بنویس ! . ,و نیز خاطرات نویسنده

این روزهابه شدٌت نگران تیم فوتبال پرسپولیس هستم ؛

این روزهابه شدٌت نگران تیم فوتبال پرسپولیس هستم ؛ به نظرم دارد همان بلای انحلال سرش می آید که در سال 1346 بر سر تیم ما ، تیم فوتبال شاهین که مادر این تیم محسوب می شود ، آوردند . البته با این تفاوت که تیم شاهین که من عضو ( ابدا" رسمی و هرگزفیکس ! ) تیم فوتبال دانشجوبانش بودم ، به صورتی بارز سیاسی ، ضد استبداد ، ضد استکبار آمریکا ، و دانش گرا بود ؛ چنانکه اوٌل به تحصیلات علمی جوانان توجه داشت ، پس از آن به اخلاق ، تندرستی و آنگاه فوتبال . شاید به همین دلیل هم بود که بیشتر بین دانشجوبان و به طورکلی محافل علمی و فرهنگی و روشنفکری رخنه کرده بود ... و رقیبی از بطن دربار شاه بنام تیم تاج با مدیریت افسری بنام پرویز خسوانی داشت که از فدائیان شاه و از مشاوران اعظم ساواک در مچگیری مخالفان بود ...

قبل از همه اینها من ورزشدوست بودم و بیشتر به دنبال والیبال و پرش ارتفاع .

از سال 1337 با « کیهان ورزشی » آشنا شدم که بگمانم دو - سه سالی بودهفته ای یکبار به صورت ضمیمه روزنامه کیهان منتشر می شد . مرحوم برادرم کیهان را میخرید و از همان ابتدا یک یا دوبرگ ضمبمه ورزشی آن را به من می داد که به گمانم سال 1343 دوره ی خوبی از آن جمع کرده بودم ( امٌا مرحوم خواهرم که خیاطخانه داشت بدون اجازه من آنها را برداشته بود الگوی خیاطی کرده بود ! ) .

خوب ! من از سال 1337 ورزشدوست بودم ، بیشتر والیبال و پرش ارتفاع میکردم ، امٌا مشتاق فوتبال بودم و آن را پیگیری میکردم ؛ به خصوص توسط رادیو و مجله کبهان ورزشی...

چطور ممکن است به سادگی از عشق و علاقه ی 55 ساله ام دست بکشم و تا به این حد نگران نباشم ؟ ! .

پیروزی غیرت و استقلال ایرانی در برابر پول و وابستگی ضدٌاسلامی


پیروزی غیرت و استقلال ایرانی

در برابر

پول و وابستگی ضدٌاسلامی

راحضور سرفرازان تیم ملٌی فوتبال ایران 

و تمام هموطنان عزیز و ارجمند

 تبریک و تهنیت عرض می کنم


نازنینان ، ای سران  ، ای سروران ، سردار ایران !

در سپاس از بُردتان : خوشبخت باشید ای دلیران !

چون به تبریکی نشینم با زبان الکن خود ؟!!!

جان فدای همتت « ای تیم غیرت » نزد پیران

من یکی پیرم که در عشقِ وطن شرمنده گشتم

لیک همٌت دیدم از خیل جوانان ، « همچو شیران »

پس ببوسم رویتان تبریک گو با صد تشکر

ای جوانان وطن ! سالارهای فخر ایران ....



در حلٌ مسئله ی بافت تاریخی یزد ...

یزدان نیوز . 23 / 10 / 1393 .
 استاندار یزد گفت: بافت تاریخی یزد تنها با حرف زدن و برگزاری جلسه و بازدید سامان نمی‏‏یابد بلکه باید با یک برنامه هدفمند، منسجم، علمی و کارشناسی شده در این رابطه اقدام کرد
ما ! .
در حلٌ مسئله ی بافت تاریخی یزد هم عمق مسئله در عدم شایسته سالاری ؛ و این معضل فزاینده است که کار را به دست کاردان نمی سپارند ؛ و عملا" سلیقه و سیاستِ گاه بسیار بعید از کیاست ! و بنابر این طبیعتا" مجادلات و منازعات حاصله ، جای محوریت دانائی ، و توانائی حاصل از آن ، را می گیرد . و الٌا حلٌ این مسئله ، با امکاناتی حتی نسبتا" محدود و منطقی ، بسیار آسان می نماید ؛ و شاید حدٌاکثر بیش از یک یا دوسال هم به طول نیانجامد .
در این مسئله هم ، گویا مثل سایر مسائل شهر یزد ، و شاید بیش از همه ی آنها ، باید بپذیریم که « هرکسی را بهر کاری ساختند » ؛ و توانائی انجام کار به مدرک تحصیلی و قدرت اداری نیست . این پیشفرض که ما سکٌان قدرت را در دست داریم  ، پس « ما می توانیم » ! ، و در همه چیز و نسبت به همه جا و فراتر از همه کس ... توانائی تخصصی داریم برای ما دوستداران بی ریای شهر یزد متاسفانه و به رغم میل باطنی یک « بگذار تا بیفتد » اجتناب نا پذیر شده است .
« قدرت » و « رانت حاصل از سهم خواهی » که از یک در وارد شوند ؛ « دانائی » و « توانائی » شایسته در خدمت به همه ی مردم شریف یزد ، از در دیگر خارج می شوند .... و همین می شود که ...همین ! .
کافی است که کمیسیونی اداری از دوسه نفر از مسؤولان بلندپایه شهر تشکیل شود و با دعوت از چند نفر یا چندگروه مدعیِ حلٌ مسئله به صورتی رسمی گزارش خلاصه ، پیشنهاد ات و برنامه عملیاتی طلب کنند ؛ و آنگاه همانطور که بارها اشاره شده است ، قبل از این که زمان ازدست برود طی کمیته ای علمی - برنامه ای به تصمیمگیری نهائی بپردازند و به این جدال « برده دل و جان من دلبر جانان من که ممکن است تا صبح قیام قیامت ادامه داشته باشد و به جای « ساختن » و توسعه در جهت تخریب حرکت کند خاتمه دهند . 

آیا در این مملکت جائی برای ما و من متخصص هم هست ؟!

دکتر حسن روحانی ، رئیس جمهور ،

در همایش اقتصاد ایران ، 14 / 10 / 1393 .

اقتصاد باید از انحصار و رانت نجات یابد

دکتر روحانی بزرگترین مشکل و معضلی که دولت یازدهم در روز اول آغاز به کار خود با آن مواجه بود،عدم استفاده از نظرات کارشناسان دانست و اظهار داشت: بزرگترین معضل، عدم استفاده از تجربه و دانش اندیشمندان، دانشگاهیان ،صاحبنظران و کارآفرینان بود و اقتصاد کشور در آن مقطع به دنبال خود درمانی بود و عده ای داروها و مسکن هایی را در راستای خود درمانی برای اقتصاد تجویز می کردند و نتیجه خود درمانی نیز کاملا مشخص است که چه می شود.

.... اگر انتقاد سازنده باشد بسیار مفید هم است اما باید حواسمان جمع باشد و مراقب بود که به اعتماد مردم صدمه زده نشود.

و مردم قبول کردند که این دولت بدون مشورت های علمی کاری انجام نمی دهد و اعتماد کردند که این دولت به آنها دروغ نمی گوید

دولت به دنبال توسعه مستمر و پایدار و همه جانبه است

 چنانچه در عرصه های مختلف از جمله انرژی،راه آهن، آب،برق و گاز با کشورهای مختلف ارتباط تنگاتنگ داشته باشیم، امنیت ملی ما هر چه بیشتر تقویت می شود.

عده ای چنین عنوان می کنند که دولت به فلان وعده خود عمل نکرده است در حالی که همه یقین داشته باشند که هیچ وعده ای نبوده که به مردم داده باشیم و آن را شروع نکنیم اما اینکه به پایان و نتیجه برسد نیازمند آن است که همه با هم همکاری کنند... اگر ملت بطور یکپارچه در صحنه باشند ....

...تکیه بر اقتصاد بومی ... 

آقای رئیس جمهور !

مانگفته ایم که شما و یارانتان به ما دروغ می گوئید ... امٌا کجا با ما متخصصان حقیقی و مجرٌب آمایش سرزمین که در عین حال یک اقتصاد اجتماعی ، منطبق ترین سیاست ها با قانون اساسی ایران ، و مناسب ترینشان با توسعه عمرانی - اقتصادی - اجتماعی ( و به خصوص سیاسی ) و فرهنگی این مرز و بوم است ، مشورت فرمودید ؟ ؛ کجا حتی ما را جزو مردم به شمار آوردید ؟!!! .... و چگونه من و امثال من میتوانیم با « رانتخواران آمایش سرزمین در کشور » به صورت ملٌت یکپارچه در آئیم ؟! ؛ معلوم می شود در تناقض با برنامه های سیاسی - انتخاباتی و فرمایشات قبلی در این سخنرانی غرٌا ... دولت یازدهم یا هنوز هم مردم را صاحب اختیار نمی داند یا خود رانتخوار مقام و مسؤولیت در امر آمایش سرزمین است ؟! . بر چه اساسی برخیبه صرف مقام و مدرک ( با اعتبار یا بی اعتبار )  مورد نظر خواهی قرار میگیرند و دعوت به همکاری می شوند و آمایشیان ، از متخصصانشان گرفته تا دانشجویان ، به حاشیه رانده می شوند ؟!!! . 

اگر دولت واقعا" به دنبال توسعه مستمر ، پایدار و همه جانبه ، و تقویت امنیت ملی ، از جمله بنا به اموری عمرانی چون راهها - سدسازی ها - شبکه برق - و به ویژه تکیه بر اقتصاد بومی ( توانمندیهای سرزمین ) ... است راهی جز اتخاذ سیاستهای آمایشی حقیقی ( علمی ، و نه مجازی و ساختگی کنونی ! ) دارد ؟!!!. جای جغرافیادانان اقتصدادی و به خصوص مطالعه گران حقیقی و معتبر ) آمایش سرزمین در دولت شما در کجاست ؟!


گوشم پر از دکتر است !


گوشم پر از دکتر است !


دکتر رئیس جمهور !

دکتر رئیس مجلس !

دکتر رئیس جمهور سابق

دکتر رئیسِ گم و گور لاحِق !

یادم می آید قدیم ندیم ها سه ماهه تابستان را برای گریز از گرمای شهر به ییلاق می رفتیم ، یکی دو تکه زمین کوچک داشتیم که گندممان از آنجا تامین می شد . همان تابستان مادرم خودش در خانه نان می پخت ؛ نخود و لوبیا هم کشت می کردیم ؛ حتی الامکان خود اتکا ... ترازو لازم می شد و همانجا چند دفعه خریدیم . هیچوقت آن ترازوهای عدل و انصاف ؟! تعادل نداشتند ! و به اصطلاح مردم محل « پاسنگ » می بردند . یک چیزی کم داشتند ! وقتی سال 1363 برگشتم به ایران دیدم مردم کراواتشان را برداشته اند امٌا همه کیفهای باصطلاح سامسونیت دستشان می گیرند حتی اگر خالی باشد و نیازی به آن نداشته باشند ! خیلی از مردان که قبلا" نه تسبیح بدست می گرفتند و نه کلاه پوستی سرشان می گذاشتند حالا با آنها تیپی برای خود به هم زده بودند : شخصیٌت !. همه به من می گفتند دکتر ! هرچه میگفتم هنوز از تزم دفاع نکرده ام می گفتند مهم نیست ! دیگر « دکتر » ها از پایان نامه فوق لیسانس یا حتی لیسانشان هم دفاع نکرده اند ! . اگر بهت نگوئیم دکتر آنچنانکه باید و شاید تحویلت نمی گیرند ؛ و من که از اروپای غربی برگشته بودم در حبرت که مگر در آنجا به سیاستمداران و دولتمردانشان می گویند دکتر ؟! مگر حتی به استاد های دانشگاههایشان می گویند دکتر ؟! . بنظر من : 

حتی اگر کسی هم مدرک دکتری داشته باشد

حتی اگر این مدرک هم حقیقی و معتبر باشد 

حتی اگر در رشته ای کاملا" مرتبط با کارش هم باشد

گل آن است که خود ببوید ...

امنیٌت کامل ... فراوانی و ارزانی ... نشاط جامعه ....